کلی برنامه وسیع داشتم،کلی شوق،کلی انرژی برای تبدیل شدن به آدمی که بهش افتخار کنه و دوستش داشته باشه حتی...
برای شروع تصمیم گرفتم زندگی کنم و درس بخونم و کار کنم،استخر رفتنم و برنامه ی شنام جدی شد،رفتم دکتر تغذیه ولی ....
الان دیگه یه اپسیلونم شوق و حوصله برام نمونده
هرکاری میخواد بکنه،هر جایی میخواد بره
من فقط دوسش دارم،زیاد
اما متاسفانه هیچ گه مثبتی نمی تونم بخورم
ینی در توانم نیست
برای شروع تصمیم گرفتم زندگی کنم و درس بخونم و کار کنم،استخر رفتنم و برنامه ی شنام جدی شد،رفتم دکتر تغذیه ولی ....
الان دیگه یه اپسیلونم شوق و حوصله برام نمونده
هرکاری میخواد بکنه،هر جایی میخواد بره
من فقط دوسش دارم،زیاد
اما متاسفانه هیچ گه مثبتی نمی تونم بخورم
ینی در توانم نیست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر