۱۳۹۲ خرداد ۱۷, جمعه

آدم باید حتما یک چنین عمه های دوست داشتنی داشته باشه،که سر شام یهو هوس رقصیدن بکنن و پا شن د بزن،بکوب
عمه ها و دختر عمه ها و پسر عمه هایی که باهاشون لم بدی جلوی سیمای ضرغامی فیتیله ببینی و قهقهه بزنی،حتی اگه ندونی برای چی...
عمه هایی که احساس پیری میکن و میگن هی روزگار،ما فکر میکردیم همچنان بیست سالمونه نگو بیست و چهار سالمون شده،هار هار هار :)
عمه هایی که برایت از فرنگستان لباس های شب خوشگل بیاورند و وقتی تو لباسها را امتحان میکنی قربان قد و بالای سکسیت بروند و آنوقت تو خودت هی از هیکلت ذوق بکنی،الکی!
هی!
من عاشق عمه هایم هستم!


+دلم برای دختر نداشته ی بیچاره ام میسوزد که هیچوقت نمیتواند چنین آدمهایی را ببیند!خیلی میسوزد!

هیچ نظری موجود نیست: